سابقه و هدف: خودکشی به عنوان عملی در جهت اعتباربخشی به زندگی و یا رها کردن همه چیز، تفسیر میشود، لذا، هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین طرحوارههای ناسازگار اولیه، نقص در معناجویی و عدم ارضای نیازهای اساسی گلاسر با گرایش به خودکشی در دانشجویان است. مواد و روشها: طرح پژوهش حاضر بنیادی، از لحاظ روش جزو مطالعات توصیفی همبستگی مقایسهای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی دانشجویان دوره کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان تشکیل دادند که در نیمسال اول سال 59 در دانشکدههای مختلف این دانشگاه به تحصیل مشغول بودند. حجم نمونه این پژوهش 701 نفر بود. روش انتخاب نمونه - تحصیلی 59 پژوهش به صورت خوشهای چند مرحلهای بود که آزمودنیها به پرسشنامههای افکار خودکشی، طرحوارههای ناسازگار یانگ، معناجویی و نیازهای اساسی گلاسر پاسخ دادند و نتایج با روشهای آماری بررسی گردید. به منظور بررسی فرضیهها از روش همبستگی اسپیرمن استفاده شد. يافتهها: نتایج پژوهش حاکی از آن بود که بین شدت نیازهای اساسی در نظریه گلاسر و طرحوارههای ناسازگار اولیه و همچنین معنا در زندگی با گرایش به خودکشی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان رابطه معنیداری وجود داشت. نتیجهگیری: نتایج نشان داد رابطه بین نیازهای اساسی گلاسر و معنای زندگی با گرایش به خودکشی یک رابطه معکوس میباشد، که این نشاندهنده آن است که با کاهش سطح ارضای نیازهای اساسی گلاسر و عدم معنا در زندگی، گرایش به خودکشی در دانشجویان افزایش پیدا میکند
کلید واژگان :طرحوارههای ناسازگار اولیه، معنا جويی، نیازهای اساسی، خودکشی
ارزش ریالی : 300000 ریال
با پرداخت الکترونیک