انسان، موضوع تربيت است و هرگونه طرحي در اين زمينه مسبوق به نگاه انسانشناختي ويژهاي است. در اين نگاه، تربيت، دين و انسان همواره ملازم يكديگرند. با ظهور ديدگاههاي جديد در حوزة موضوعات نظري و فلسفي، بهويژه در زمينة فلسفة تعليم و تربيت، چالشهايي تازه پيش روي تربيت انسان است كه از آن جمله، ديدگاههاي مدرنيته و پستمدرنيته است. اين ديدگاهها با فرايند جهاني شدن، توسعه يافته و تقويت شده است. ولی اين ديدگاهها نتوانستهاند به طور حتم معنايي پايدار براي انسان بيافرينند و به آزادي و استغناي او كمك كنند. در نتيجه انسان را در اقيانوس بيكران نسبيت و كثرتگرايي رها ميكنند. پست مدرن اشاره به یک سری توسعههای مربوط به هم و برجسته در سیاست جهانی، اقتصاد و زندگی اجتماعی در قرن بیستم دارد. بطور کلی در پست مدرنیسم محققان مجبورند مسائل اجتماعی را از طریق قرار دادن آنها در بستر های فرهنگی و تاریخی سیاسی وارد کنند تا آنکه بتوانند خود را در مرحله جمع آوری و تحلیل دادهها دخیل کرده و یافتههایشان را نسبی سازند.این مقاله با روش سنتزپژوهی تحلیلی بر یافته های پژوهشهای مرتبط میباشد و در آن سعی شده است ضمن اشاره به نقاط قوت، دلالتهای فلسفه پست مدرنیسم در حوزه تعلیم و تربیت و برنامه درسی آموزش عالی وبرنامه ریزی آموزشی مورد بررسی قرار گیرد.
کلید واژگان :برنامه درسی ،پست مدرن،معلم، تعلیم و تربیت ،دانش آموز،آموزش عالی
ارزش ریالی : 300000 ریال
با پرداخت الکترونیک