چکیده :

براي افزایش تولید ملی و به عبارتی رشد تولید ناخالص داخلی در ادبیات اقتصادي دو روش اصلی ارائه گردیده است. نخست آ نکه با ایجاد بنگاه هاي جدید این رشد محقق گردد و دیگر آ نکه این رشد از قبل رشد بنگاه هاي موجود صورت پذیرد. این در حالی است که با نگاهی اقتصادي و با وجود ظرفی تهاي خالی در بنگا ههاي موجود تحقق رشد تولید ملی از مسیر دوم از هر حیث ضرور يتر به نظر م یرسد. بر این اساس، این مقاله می کوشد تا امکان افزایش تولید ملی را با رویکرد تکمیل ظرفی تهاي خالی در صنایع تولیدي ایران مورد بررسی قرار دهد. این نیز با تأکید بر صنعت نساجی که بی شک در میان صنایع تولیدي ایران از عمد هترین صنایع از ابعاد گوناگون اقتصادي محسوب می شود، تمرکز یافته است. بر طبق آمار منتشر شده توسط مرکز آمار ایران این صنعت از نظر تعداد بنگا ههاي صنعتی در جایگاه دوم و از نظر تعداد شاغلان در جایگاه چهارم قرار داشته و از حیث سایر متغیرهاي اقتصادي نیز این صنعت همواره در جایگاه ده صنعت برتر کشور جاي گرفته است. با این وجود، تغییرات صورت گرفته در سال هاي اخیر حاکی از آن است که این صنعت با تغییرات ساختاري عمده اي مواجه بوده که در این میان خالی ماندن بخش عمد هاي از ظرفی تهاي موجود در طول زمان عمد هترین آن تغییرات می باشد. بر این اساس این مقاله می کوشد تا با استفاده از روش کومانور- ویلسون به برآورد ظرفی تهاي بهینه در صنعت نساجی بپردازد و آن را با ظرفی تهاي موجود مورد ارزیابی قرار دهد. لازم به ذکر است، این محاسبه نیز در صورت گرفته و نتایج نشان دهنده آن است که بیش (ISIC سطح کوچکترین کد هاي صنعتی موجود (کدهاي چهاررقمی از 90 درصد از بنگاه هاي صنعت نساجی ایران در انداز هاي کمتر از اندازه بهینه فعالیت نموده و با گذشت زمان این میزان تنها اندکی کاهش یافته است. بر این اساس، بازیابی جایگاه صنعت نساجی و تلاش براي تکمیل ظرفی تهاي موجود آن تا دستیابی به اندازه هاي بهینه را می توان مه مترین اقدام در راستاي افزایش تولید این صنعت به عنوان یکی از راهکارهاي افزایش تولید ملی قلمداد نمود.

کلید واژگان :

تولید ملی، صنعت نساجی، ظرفیت رها شده، روش کومانور- ویلسو ن.



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک