چکیده :

پرسش از علت آفرينش، از نخستين و مهم‌ترين مسائلي است كه انسان همواره با آن روبه‌رو بوده و در پي يافتن پاسخ آن برآمده است. نقطه‌ي مقابل آفرينش، مرگ است و انسان، از آنجا كه هميشه با اين پديده مواجه و از آن گريزان و ترسان بوده است.مولانا معتقد است که هیچ چیز جز ذات پاک خداوند بلند مرتبه وجود حقیقی ندارد .در واقع مفهوم مرگ در مثنوی، پدیده و واقعیتی است جاري در متن زندگی، که انسان در حیات جسمانی خود بارها آن را تجربه می‌کند .این اندیشه از آنجا می‌خیزد که مولانا مرگ را اعم از مرگ جسمانی و داراي مراتب و گونه‌هاي گوناگونی می‌داند. هدف از تدوين اين مقاله، بررسي مفهوم مرگ در مثنوي معنوي است و در آن، ضمن تحلیل مفهومی مرگ، به معانی مختلف مرگ از دیدگاه مولانا و انواع و طبقات مرگ پرداخته شده است. روش اجراي اين پژوهش، كتابخانه‌اي و منبع اصلي کتاب مثنوي معنوي به عنوان شاهکار مولانا جلال الدین محمد است. شاید در نگاه نخست، به نظر آید که بیان او در این موارد، بیانی مجازي است و مولوي، قصد تشبیه و نمادسازي دارد، اما از یک سو دلایل و مبانی اعتقادي که در حمایت از آنها ارائه می کند، و از سوی دیگر پیامد ها و نتایجی که وي از ارائه این بحث می‌گیرد، نشان می‌دهد که در ذهن مولانا برای مرگ و ساختار مفهومی آن الگوی مشخصی و مستدلی وجود داشته است که با ژرف نگری در ابیات مثنوی بدست می آید.

کلید واژگان :

مفهوم مرگ، انواع مرگ، ساختار مفهومی مرگ، تحلیل مفهومی مرگ، مثنوی مولوی



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک