چکیده :

در « دن آرام » شولوخوف، داستان بلند روسی و «کلیدر» محمود دولت¬آبادی ،تنها داستان بلند ایرانی که برخی معتقدند از آن نوعی الهام گرفته است و می¬توان آن را در حد و اندازه¬های یک رُمان، به جهانیان معرّفی کرد؛ در کنار موضوعات اجتماعی، انقلابی، تاریخی، حزبی، سیاسی، قومی و...که لازمۀ یک رُمان کامل است، در هر دو عشق جلوۀ زیبایی را از خود نمایان ساخته است. بی تردید هرگاه در موضوع عشق، پای دو زن در میان باشد؛ بروز حسادت زنانه غیر قابل اجتناب خواهد بود. سئوال اساسی این نوشته آن است که آیا دولت¬آبادی در بیان حسادت زنانه بین دو شخصیّت اصلی داستان بلند خود، یعنی «زیور» و «مارال»، به حسادت¬های زنانۀ دو شخصیّت اصلی رُمان «دُن آرام»، میخائیل شولوخف، یعنی «ناتالیا» و «آکسنینا»، نظری داشته است؟ یافته¬های این بررسی نشان می¬دهد که بازتاب حسادت زنانه در داستان بلند کلیدر با وجود مشابهت¬های شکلی و رفتاری که از فطرت زنانه نشأت می¬گیرد، از نظر ساختار، ماهیّت، ریشه¬ها و عوامل با همدیگر تفاوت اساسی و بنیادین دارد.

کلید واژگان :

دن آرام ، کلیدر، حسادت زنانه، رمان .



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک