چکیده :

در این مقاله تأثیر الگوها و ساختارهای روایی و معنایی قرآنی به ویژه الگوی «شیطان» بر دیدگاهها و اندیشه‌های اجتماعی و روان‌شناختی مولوی نشان داده شده است و در آن مشخص شده است که مولوی در مثنوی همانند عارفان بزرگ دیگر «ابلیس» را بر مبنای دید عرفانی و استعلایی ویژه‌ی خود توجیه می‌کند و در مقابل خطر اصلی و بزرگ برای موجودیت و سعادت انسان را «نفس» او می‌داند و بر پایه ی همین شگرد معرفت شناختی دیدگاههای اجتماعی فعال در مورد لزوم «حزم و احتیاط» در روابط اجتماعی ارائه می‌کند. نتیجه‌ کار نشان می‌دهد که الگوی قرآنی شیطان نه تنها سبب تکوین و بروز گزاره‌های اجتماعی ویژه در مثنوی می‌شود، بلکه دیدگاههای اجتماعی و روان‌شناختی مولانا به طور عمیق تحت تأثیر این الگوی بنیادین، فطری و ازلی است و همین امر سبب می‌شود که او ذهن مخاطبان خود را نسبت به آسیبهای جبران ناپذیر در روابط انسانی و اجتماعی آماده و مسلح کند.

کلید واژگان :

مثنوی، نفس در مثنوی، شیطان درمثنوی، الگوی قرآنی، دیدگاههای اجتماعی مولوی در مثنوی.



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک