چکیده :

در تاریخ معاصر ایران، تجدد یکی از مهم‌ترین مفاهیم در حوزة اندیشه سیاسی و اجتماعی است که هر چند ریشه‌های آن را به‌طور محدود می‌توان در عصر صفویه جستجو کرد، اما عصر قاجاریه و مشروطیت را باید سرآغاز جدّی تجددگرایی در ایران به شمار آورد. نويد قطعى و جازم تجدد، از ابتدا اين بودكه با زدودن خرافات، موهومات، سنّت¬ها، اسطوره¬ها و... و با پيروى از عقل و خرد و با اتكاى به علم¬، انسان را به آرمان شهر، مدينة فاضله و به امنيّت، رفاه، نيك بختى و سعادت خواهد رساند؛ لذا از زماني كه دغدغه و تفكر پيشرفت و تجدد، همگام با كشورهاي غربي بر زندگي ايرانيان سايه افكند، شاعران با استفاده از مظاهر مدرنيته، مردم را نسبت به اوضاع و زمان و اجتماع بيدار ساختند¬. در اين ميان، میرزاده عشقی به عنوان يكي از پيشگامان تجددگرايي دورة مشروطه فرصت آن را يافت كه به نوبة خود دربارة تجدد بينديشد و مظاهر آن را در شعرش منعكس نمايد. نوشتار حاضر با روش توصيفي- تحليلي به بررسي اين مقوله در اشعار میرزادة عشقی پرداخته و نشان مي¬دهد قانون¬خواهي، اختيارگرايي، افسون زدايي، دموكراسي، حكومت برخاسته از ارادة ملت¬، علم گرايي¬، سكولاريزم و آزادي به عنوان مظاهر تجدد در اشعار میرزاده بازتاب داشته است.

کلید واژگان :

مظاهرتجدد، مدرنيته، میرزادة عشقی، شعر معاصر



ارزش ریالی : 100000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک