چکیده :

روایت تاریخی نمی تواند بازتاب عینی رویدادهای تاریخی باشد و همواره این تاریخ نگار است که در طرحی برآمده از ذهنیت و پیش فهم های خویش، رخ‌دادهایی را کنار می زند و وقایعی را برمی گزیند، آغاز و فرجامی برای آن ها تدارک می بیند و در سلسله‌ای از علیت ها فراروی خواننده می نهد. روایت ابوالفضل بیهقی از تاریخ غزنویان__ که یا خود به‌معاینه مشاهده کرده یا از «افراد ثقه» شنیده و به‌ویژه حکایت های دوره‌های گذشته که تصریح می کند در «کتب معتمد» خوانده و با تکیه و تأکید بر تداعی تکرار و به مقاصدی مانند آراستن تاریخ، افزودن آگاهی تاریخی، کسب عبرت و تنبّه خواننده و بیان پوشیدة انتقادها در پیوند با رویدادهای عصر غزنوی نگاشته__ نیز چنین است؛ تا آنجا که این حکایت‌ها تفاوت‌هایی آشکار با متن برخی از معتبرترین تاریخ‌های پیش از او مانند تاریخ طبری، مروج‌الذهب، تاریخ یعقوبی و اخبارالطوال دارد یا اینکه در هیچ متن دیگری دیده نمی‌شود. تاریخ بیهقی نزد ادیبان و محققان همواره تاریخی دقیق و معتبر معرفی و بیهقی «گزارشگر حقیقت» یا «گزارشگر واقعیت» خوانده شده است؛ تاریخ نگاری که بی‌غرض و تعصّب، و با دقت و امانت، تاریخ عصر غزنویان را به زبانی سخت فاخر و با جزئیات فراوان نگاشته است. بیان جزئیات با ذکر مآخذ، پرهیز از گزافه‌نویسی، دقت در توصیف، و مقدّم بر این‌ها بیان وقایع براساس مشاهدات شخصی و نقل اخبار از افراد راست‌گو یا کتاب‌های موثق و دلایلی دیگر از اسبابی است که به قبول عقیدة یادشده انجامیده است. اما سخن فقط بر سر کیفیت و میزان صدق یک گزارش تاریخی نیست و حقیقت نیز امری تک ساحتی نیست که یک متن بتواند تمام جوانب آن را در خود منعکس کند و روایت های دیگر را کنار بزند. از دیگر سو، میان «گزارشگریِ حقیقت» و «گزارشگریِ واقعیت» نیز تفاوت بسیار هست؛ تاریخ گزارش «واقعیت‌هاست»، نه «حقیقت ها» و این «وقایع» اند که «حقایق» را در خود دارند و اگر تاریخ‌نگاری سخن از حقیقت نگاری خود بگوید یا ما متن او را به این صفت بخوانیم، معنایی جز تحمیل ذهنیت مورخ به خواننده نخواهد داشت؛ زیرا خواننده، خود از انبوه رویدادها آنچه حقیقت می پندارد، برخواهد گرفت. به هر روی، صفت «حقیقت نگار» برای افزونیِ مقامِ تاریخ‌نگار، نقضِ غرض است؛ زیرا وظیفۀ او وقایع نویسی است، نه حقیقت نویسی که از ره‌گذر داوری شخصی وقایع فرادست می‌آید. از میان رویدادهای بی شمار عصر غزنوی، بیهقی پاره¬هایی را برای روایت تاریخی خود برگزیده و بی گمان پاره‌هایی را مانند هر تاریخ¬نگار دیگر کنار نهاده یا با ‌اشارتی از آن‌ها گذشته است؛ از شخصیت¬هایی متنفر است و کسانی دیگر را دوست می¬دارد؛ از جماعتی بیزار و درمقابل، شیفتة خاندانی دیگر است و به‌تبع، مخالفِ آزاردهندگان آن‌ها؛ تحسین و انتقاد او نیز نسبت به این کسان برایند علایق، تفکرات و اصول شخصی و اخلاقی اوست. حکایت‌هایی که به تعبیر خود، برای «آراستن تاریخ» و «بیان عبرت و اندرز» از متون تاریخی پیش از خود- که «کتب معتمد» می داند نقل می کند یا از خود می افزاید نیز در نگرشی دقیق، حاصل تأویل شخصی و ارزش¬گذاری پنهان او دربارة شخصیت ها و رویدادها در بستر تاریخ است.

کلید واژگان :

تاریخ بیهقی، تاریخ، حکایت، روایت، رویداد.



ارزش ریالی : 350000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک