چکیده :

يكي از مضامين عرفان سازي كه از دير باز در پهنه ي ادب عرفاني فارسي مطرح بوده و باعث شكل گيري آثار بديعي در اين زمينه گرديده است، موضوع عقل وتقابل وتعارض آن با عشق وجنون عارفانه يا مكتب مشائي ارسطوئي (فلسفه واستدلال) با مكتب اشراقي افلاطوني (عرفان و شهود) است.عقل وخردي كه عارف شاعري همچون مولانا با آن در افتاده است ،و در دو اثر ماندگار خود؛يعني: مثنوي وغزليات شمس به تحقير ونكوهش آن مي پردازد، عقل يوناني است كه پيرو نفس وخيال بوده و به مانند حجاب ومانعي در راه رسيدن به سر منزل مقصود است وبه تعبير خود مولانا:«عقل جزوي است كه منكر عشق است» و منظور از آن عقل كلّي نيست كه در آيات وروايات ديني و در سخنان عرفايي همچون مولانا، با عنوان «عقلِ عقل» مورد تمجيد وتكريم فراوان واقع گرديده است. اين مقاله به بحث و بررسي در زمينه تقابل وتعارض چنين عقلي با عشق وجنون عارفانه در مثنوي وغزليات شمس، همراه با ذكر شواهدي از ديگر اشعار و متون عرفاني پرداخته است

کلید واژگان :

مولانا،عرفان،عقل،عشق وجنون،مثنوي،غزليات شمس،بينش استدلالي وشهودي



ارزش ریالی : 350000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک