چکیده :

«فراست» از مفاهيمي است که به دليل تعلق به ساحتها، طبقات، گفتمانها و ايدئولوژيهاي مختلف، به طور همزمان در شبکه هاي مختلف مفهومي قرار مي گيرند. با تأمل در حوزه هاي کاربرد و نظام اصطلاح شناختي آن مي توان دست کم به دو گفتمان متفاوت، يعني گفتمان عرفي- تجربي و گفتمان عرفاني رسيد. در اين مقاله پس از ذکر معناي قاموسي فراست، حوزۀ معنايي هر يک از اين دو گفتمان را با همبسته هاي مفهومي آنها باز مي نماييم. ابتدا به بررسي آثار اين دو حوزه مي پردازيم. سپس به طور خاص از آراء مولوي در مثنوي بر اساس «حديث فراست» استفاده مي کنيم. اين حديث در معرفت شناسي عرفاني/ مثنوي از احاديث کليدي است و سرشت «تابشي- انعکاسي» فراست، بصيرت و معرفت مبتني بر تجربه هاي وجودي- شهودي عرفا و ارتباط آنها با موضوعاتي چون «پيش آگاهي» «غيب بيني» و «انديشه خواني» را تبيين مي کند. همان طور که بر جداسازي اين گفتمان از آن ديگري اصرار دارد.

کلید واژگان :

مولوي، فراست، معرفت، تغيير گفتماني، اصطلاح شناسي.



ارزش ریالی : 350000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک