آموزش و یاددهی در طول تاریخ از دغدغه های مشترک بشر بوده که همواره افرادی به دنبال انتقال لذت دانش و تعالی خود به دیگران بوده اند که این علقه به ویژه برای اولیای الهی (علیهم السلام) به صورت عمیق تری وجود داشته و به همین سبب رسالت خود را در همین معلمی و میل به آگاهی سازی می دانستند و در همین راستا، جایگاه تعلیمدهنده روشن می شود. با توجه به این تبیین از اهمیت یاددهی، در این پژوهش با استفاده از مصاحبه باز اکتشافی نیمه ساختاریافته با 15 نفر از معلمان و استادان حوزه و دانشگاه و با روش نمونه گیری هدفمند که در سه دور روش دلفی انجام شد و در نهایت به 51 سازه ذیل مدل سه شاخگی رسید، منطق حاکم بر الگوی پژوهش ترسیم شد؛ الگویی ساختاری- روشی به ابتنای نظریة ربط ها و نسبت ها که با القای جمع الجمعی در بطن الگو تلاش می کند زاویة دید فراگیران را به سمت انفس و آفاق- خود و فراخود- سوق دهد تا به جای تشکیل انبار داده و حفظیات، به سمت اندیشیدن، پرسیدن، تحلیل، تعمیق، استدلال آوری، نقادی و سایر مباحث کیفیت فکری در ضمیر ناخودآگاه انسان، هدایت کند. مجموع این سیر منطقی در قالب الگوی ساختاری- روشی تدریس رصدخانه ای و به صورت بین رشته ای طرح شده که به نظر می رسد می تواند به تحولی در نظام های آموزشی فرسایشی و تسلسل وار فعلی ولو به مثابة یک روش تجربی که با روش های آماری اعتبارسنجی شده و برخوردار از تأیید نخبگانی است و می تواند با هم افزایی، فرایند آموزش را به روندی مستمر در سه گانه یاددهی- یادگیری - یاددهی تبدیل کند، بینجامد.
کلید واژگان :القای جمع الجمعی انفسی و آفاقی، تدریس رصدخانهای، نظریة ربطها و نسبتها
ارزش ریالی : 350000 ریال
با پرداخت الکترونیک