سياست تمركززدايي و تاكيد بر دولت هاي محلي در جهان به طور جدي پس از جنگ جهاني اول و دوم مطرح گرديد. توجه به نظرات و انديشه هاي مردم در زمينه بازسازي صدمات ناشي از جنگ، مقابله با بحران هاي اقتصادي خصوصاً بحران سال هاي 1329 و 1933 ، بالا بردن سطح كيفي خدمات اجتماعي، ارزش قايل شدن براي تشكيلات حزبي و اتحاديه ها و سنديكاها، گسترش نخبه پروري و خلاقيت در جامعه ، گذار از جامعه سنتي به مدرن، تشريك مساعي و جهت دادن به سياست هاي دولت در يك منطقه جغرافيايي و پذيرش مسئوليت هاي پيچيده دولت، از جمله موارد موثر در روي آوردن به سياست تمركززدايي بود . در ايران نيز تا دوره مشروطيت به علت حاكميت حكومت هاي ملوك الطوايفي و نظارت ارباب و رعيتي، خودكامگي حكام، فقدان قوانين مدون و دارالشورا و عدالتخانه و عدم دخالت جامعه در تصميم گيري هاي اجتماعي و اقتصادي، جايگاه دولت هاي محلي چندان روشن نبوده است. اما از سال 1270 (هـ.ش) با ورود اولين تحصيلكردگان از اروپا و انتقال تحولات اجتماعي به ايران به همراه رشد آگاهي هاي عمومي ناشي از انقلاب مشروطيت، موجي پديد آمد كه در آن ، حضور مردم در عرصه هاي حيات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي به عنوان يك نياز مطرح شد . انقلاب مشروطيت در ابتدا از همه پتانسيل هاي ملي و مذهبي در جهت بهبود شرايط زندگي مردم سود برد و با نهادينه كردن اولين بنيان هاي انساني در جامعه ايران سهم به سزايي در ايجاد اولين تشكل هاي مشاركتي در ايران داشت .
کلید واژگان :نظام شورایی، شوراهای شهر و روستا، مشارکت شهروندان
ارزش ریالی : 500000 ریال
با پرداخت الکترونیک