چکیده :

پس از بحران اقتصادی غرب در دهه­ های اخیر، نظریه­ پردازان اقتصادی غرب به این نکته پی بردند که ترکیب یک اندیشه- لیبرالیسم- با یک روش- دمکراسی- که زمانی امثال فوکویاما، لیبرال دمکراسی را نقطه پایان ایدئولوژیک تاریخ می­ دانستند و شکوه و جلالی در دنیا یافته بود، برای اقتضائات امروز نمی­ تواند منشئی اثربخش برای حفظ هیمنه غرب- که همان انباشت سرمایه است- شود. فراموش نشود که معیار تقسیم کشورها به توسعه­ یافته و عقب­ مانده، تکنولوژی و اندوخته برآمده از همین انباشت سرمایه است نه این­که طی مسیر پیشرفت عدالت­ بنیان مدنظر باشد. نتیجه آن­که- امروز- غرب به دنبال ابتکاری دیگر است و آن تجمیع دو رویکرد سوسیالیسم و دمکراسی است که تبیین این مطلب فضای دیگری می ­طلبد؛ اما روشن است که فردای غرب با سوسیال- دمکراسی پیش خواهد رفت. در این تک ­نگاشت، سعی شده به بیان بخش کوچکی از تفاوت ماهوی در ویژگی­ های اقتصاد اسلامی با اقتصاد غربی پرداخته شود؛ البته فضا محدود و مورد مداقه ­ها محدودترند.

کلید واژگان :

اقتصاد، اقتصاد لیبرالی، اقتصاد سیوسیال- دمکراسی، اسلام، غرب



ارزش ریالی : 150000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک