چکیده :

درباره فقه و نسبت آن با تمدن دیدگاههای مختلفی وجود دارد. برخی هیچ نسبتی میان این دو برقرار نمی‏بینند. گروه دیگری قائل به نسبتی حداقلی فیمابین فقه و تمدن بوده و گروهی نیز فقه را شرط اساسی تمدن‏سازی قلمداد می‏کنند. سنجش نسبت فقه و تمدن با دو نگاه قابل بحث و بررسی است. در یک نگاه فقه موجود مورد مطالعه قرارگرفته و نسبت آن با تمدن سنجیده می‏شود؛ در نگاه دیگر اما، فقه مطلوب مطمح نظر بوده و با نگاه به آن نسبت فقه و تمدن مورد بررسی قرار می‏گیرد. مقاله حاضر نگاه اول را نصب العین قرار داده و به بررسی نسبت فقه موجود با مقوله تمدن و تمدن‏سازی پرداخته است. حاصل اینکه با رصد کتب، ابواب، مسائل و موضوعات مختلف فقه موجود، نسبتی وثیق بین آن و مقوله تمدن به دست می‏آید. گرچه نمی‏توان ادعا کرد نظام‏های اجتماعی مورد نیاز تمدن مستقمیاً و بتمامه در فقه فعلی موجود است، اما وجود چارچوبهای اصیل و ساختاری تمدن در فقه موجود قابل انکار نیست. دیگر اینکه نظام‏سازی و بالتبع تمدن‏سازی از طریق فقه، به گونه‏ای که بتوان مستقیماً نظام‏های مورد نیاز تمدن را از فقه استخراج کرد، در گرو تشکیل و تدوین فقه حکومتی است.

کلید واژگان :

فقه سنتی، فقه حکومتی، تمدن، نظام‏های اجتماعی، نسبت‏های فقه و تمدن



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک