چکیده :

ردپای ظلم بر زنان را در عرصه‌های مختلف زندگی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی ، روانی و از جمله در ادبیات داستانی می توان مشاهده کرد. رمان معاصر نیز از این قاعده مستثنی نیست . در آثار بسیاری از نویسندگان معاصر شاهد خشونت علیه زنان هستیم اما با نگاهی چند به آثار دیگر خشونت مشهود در آثار، نه تنها به قول فمینیست‌ها باعث باز تولید خشونت نمی‌شود بلکه آن را به خواننده نشان می‌دهد و حالت تنبیهی دارد. در بخشی از ادبیات داستانی معاصر، زنان با ستم جنسی، نابرابری، سرکوب و حقارت دست و پنجه نرم می‌کنند و در نقش‌های "زن قربانی" ، "زن فداکار" مطرح می‌شوند. . ادبیات داستانی به واسطه‌ی آنکه خواننده را ترغیب به الگوبرداری از قهرمان می کند نقش بسزایی در روند باز تولید خشونت علیه زنان ایفا می کند، در رمان نویسندگان معاصر نیز با گذشت زمان باز هم ما شاهد خشونت علیه زنان هستیم، اما در آثاری جند نوع خشونت اعمال شده متفاوت تر می‌شود. امثال کتاب "چراغ ها را من خاموش می‌کنم" زویا پیرزاد؛ خشونت از جنبه‌ای دیگر مشهود می‌شود. هدف این مقاله بررسی انواع خشونت در رمان مورد بررسی، ایفای نقش قربانی توسط زن، رسیدن زن از خشونت به مرحله جدید در زندگی و سوالاتی چنین است که با استفاده از تحلیل محتوای کیفی به سوالات فوق پاسخ داده می شود و از نظریات خشونت در بحث نظریات بهره جسته می شود.

کلید واژگان :

زن، خشونت، مردسالاری، زویا پیرزاد، رمان معاصر.



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک