چکیده :

نظریۀ رشد شناختی انسان حوزه‌ای میان‌رشته‌ای در علم روان‌شناسی است که هدف آن، آگاهی یافتن از ثبات و تغییر انسان در طول عمر است. مولانا جلال الدین محمد بن محمد حدود سال 604 ق در شهر بلخ به دنیا آمد. مثنوی، منظومه‌ای است کلان در شش دفتر که توسط مولانا سروده شده است. کمتر کسی را می‌توان دید که هم‌چون مولانا در اشعارش به جنبه‌های روان‌شناختی رفتار انسان توجه کرده باشد. پژوهشگران با هدف بیان ویژگی‌های رشد شناختی مولانا طبق نظریه‌های روان‌شناسی به واکاوی دفتر ششم مثنوی معنوی پرداختند؛ با این فرضیه که:آیا می‌توان ویژگی‌های رشد شناختی مولانا را در زندگی‌نامه‌اش یافت؟ دفتر ششم مثنوی کدام ویژگی رشد شناختی مولانا را نشان می‌دهد؟ طبق دیدگاه نظریه پردازان عُمر در روان‌شناسی، مولوی از اخلاق سطحی به خُلق محتوایی می‌رسد همچنین با توجه به نظریه شناخت معرفتی پِری، فراتر از تفکر نسبیت‌‌گرا می‌رود. او در نظریۀ لابووی- ویف، از منطق برای حل کردن مسائل دنیای عملی استفاده می‌کند. مولوی به پیچیدگی شناختی- عاطفی دست یافته و جایگاهش در تیپ شخصیتی جان هولند، تلفیقی از شخص هنرمندِ جستجوگر است که سنت‌گرایی از او شخصی متهور می‌سازد. مولانا ویژگی‌های یک فرد خلاق از منظر روانشناسان را داراست که شامل مسئله‌یابی، شیوۀ تفکر نوآورانه، تحمل ابهام، انگیزه‌، آزمایش کردن، تلاش و انرژی است. از ویژگی‌های برتر رشدشناختی مولانا خودآگاهی بیشتر، عزت نفس بالاتر و احساس هویت مستحکم‌تر است.

کلید واژگان :

مولانا، دفتر ششم، روان‌شناسی، رشد شناختی



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک