عارفنامۀ ایرجمیرزا از مشهورترین سرودههای عصر مشروطه است. مثنویای بلند که در فرصتی کوتاه شهرتی شگفتانگیز یافت. این پرسش تا امروز مطرح بوده که «عارف در خراسان چه کرد و چه گفت که ایرج را به واکنشی تلافیجویانۀ تحریک کرد؟» بسیارانی گمان میکنند اقامت درازآهنگ عارف در «باغ خونی» مشهد و نپذیرفتن دعوت ایرج، یگانه دلیل ماجراست؛ اما چنین نیست. ایرج در نسخۀ اولیۀ عارفنامه ضمن ستایش کلنل محمدتقیخان پسیان، دوستانه از عارف گلایه کرد که رفیقان ایام گذشته را فراموش کرده و از دیدارشان رویگردان است. بیاعتناییهای پیاپیِ عارف به او در خلوت یا در حضور دیگران و بیت پایانیِ غزلی که در کنسرت باغ ملی مشهد (که برای تأمین هزینههای احداث آرامگاه فردوسی برگزار شده بود)خواند، کدورت و سوءتفاهمهای فیمابین را به خصومتی بدفرجام کشید. ایرج رفتارهای عارف را اهانتآمیز دانست، ملاحظات دوستانه و نسخۀ ابتدایی عارفنامه را کنار نهاد و تمام توش و توان شاعریاش را در تخریب شخصیت عارف و فرود آوردن ضربهای سهمگین به او در کار بست. در این مقاله میکوشم پس از اشاره به انگیزههای عارف در سفر به خراسان و پیوستنش به کلنل پسیان، از خلال نامههای عارف و خاطرات و یادداشتهای کمتر دیدهشدۀ دوستانش در مطبوعات و منابع دیگر، معمّای سرودن عارفنامه را بگشایم.
کلید واژگان :عارف قزوینی، ایرج میرزا، عارفنامه
ارزش ریالی : 200000 ریال
با پرداخت الکترونیک