تحلیل شیوه های شخصیت پردازی در داستان« امپراتور سيب زميني چهارم »

همه چيز با سوسكي مهاجم آغاز مي شود كه نيمه شب به اتاق خواب خانمي كه در ادارة باستان شناسي كارمند است، حمله مي كند و شوهرش را كه قبلاً نيز دچار سكتة قلبي شده بود، از پاي درمي آورد. او پس از مرگ شوهرش دچار افسردگي و كابوس مي شود و براي اينكه از كابوس حيوانات كثيفي مثل سوسك و خرمگس ، رهايي يابد به سرزمين دوران كودكي اش سفر مي كند تا با ديدن جزيرة سبز، روحيه¬اي تازه پيدا كند. ولي با كمال تعجب مي بيند كه آنجا به محل تخيلة زبالة شهرداري تبديل شده است. طي يك عمل تخيّلي كه او به آن اعتقاد شديد دارد، خيار و گوجه فرنگي و بادنجان در آشپزخانه اش با او هم صحبت مي شوند، ولي چون زبان آنها را نمي فهمد، از جناب پروفسور كه در اداره شان كار مي كرده، كمك مي گيرد. او در طي يك سفر فانتاستيك به سرزمين موجودات آشپزخانه اي مثل خيار، هويچ، گل كلم، كدو تنبل، كدو سفيد و ... زبان آنها را ياد گرفته و از جنايت بزرگي كه در سرداب تاريخ مدفون شده بود، پرده برمي دارد. او با خواندن لوح¬هايي كه امپراتور هويچ به او مي دهد از شيوة فرمانروايي امپراتور سيب زميني چهارم و پيروز شدن گروه كثيف داس مرگ كه عبارت بودند از مثلث كثيفي از موشها، خرمگس¬ها و سوسك ها خبردار مي شود. گروه داس مرگ عاقبت پس از جنگ و گريز و دفاع جانانة موجوداتِ آشپزخانه اي، آنها را از بين مي برند و بر تمام جزيرة سبز فرمانروايي كرده، آنجا را تبديل به محل تخيلة زباله مي كنند.

ادبیات کودک و نوجوان، شخصیت پردازی، امپراتور سيب زميني چهارم