مسأله روابط اعراب و رژیم صهیونیستی را باید یکی از چالشهای مهم سیاسی و امنیتی در جهان اسلام دانست. گذشته از تعهدات اعراب به آرمانهای قدس بهمثابه نخستین قبلهگاه مسلمین، این مسأله در طول تاریخ اهمیتی ملیگرایانه داشته است. تا پیش از جریانات منتهی به بیداری اسلامی، روابط میان اعراب و رژیم صهیونیستی در بهترین حالت، حول مسائلی همچون طرحهای صلح بوده است. در این میان، عربستان سعودی که بهنوعی، خود را زمامدار جهان اهل سنت میداند، درخصوص مسأله فلسطین همواره حمایتهای ضمنی و تلویحی خود را نشان داد اما با ظهور محمد بنسلمان در مقام ولایتعهدی و بسط روابط خارجی بهویژه با آمریکا، مسأله روابط با رژیم اشغالگر قدس بهصورت جدی مطرح گردید و حتی در ادامه، با تلاشهای ترامپ کشورهایی همچون امارات و بحرین، جزو نخستین کشورهای خلیج فارس بودند که در سال 2020 به برقراری روابط رسمی دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی مبادرت نمودند. در این مقاله تلاش نویسندگان حول پاسخی مستدل به این سؤال اصلی است که نقش عربستان سعودی بهویژه محمد بنسلمان در نفوذ رژیم صهیونیستی در خلیج فارس و برقراری روابط رسمی دیپلماتیک با اعراب این منطقه چیست؟ یافتههای مقاله با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی و تئوری موازنه تهدید، نشاندهنده سه هدف کلان است. نخستین مسأله، پوشش خلأ حمایتهای ترامپ پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا؛ دوم، اثبات شایستگی پادشاهی آینده سعودیها در ازای عادیسازی روابط با صهیونیستها و تحقق طرح معامله قرن و سوم، تغییر نگاهها و رویکردهای نخبگان ابزاری و فکری نسل جدید رهبران عرب در قبال رژیم صهیونیستی با تأکید بر زوال ناسیونالیسم عربی. پیامدهای امنیتی، نظامی و حفاظتی این مسأله نیز در سه سطح موردبررسی قرار خواهد گرفت.
کلید واژگان :عربستان سعودی، رژیم صهیونیستی، خلیج فارس، جهان اسلام، وهابیسم، محمد بنسلمان
ارزش ریالی : 250000 ریال
با پرداخت الکترونیک