چکیده :

امروزه قاچاق کالا به یکی از راههای امرار معاش بخشی از مردم و یکی از بحرانهای اقتصادی، اجتماعی دولتهای درگیر با آن خصوصاً در نواحی مرزی تبدیل شده است. این امر اقتصاد کشور را با بحران روبرو ساخته است. در واقع اقتصاد مبادلاتی مبتنی بر اقتصاد زیرزمینی و غیررسیم رشد نموده وبخش زیادی از نیروی فعال و آماده به کار کشور را از صحنه تولید و فعالیت مولد خارج ساخته و مانع از رشد هماهنگ سایر بخشهای اقتصادی شده است. از طرفی ضعف زیرساختهای اقتصادی در مناطق مرزی و حاشیه ای کشور و کمبود اشتغال، بیکاری بالا و در نهایت میزان فقر بالا باعث شده بخش زیادی از جمعیت این قبیل مناطق به اقتصاد غیررسمی و از جمله به کار قاچاق کالا روی بیاورند. از طرفی دیگر نیز بخشی از مردم از این راه درآمد بالایی کسب کرده اند. این وضعیت باعث افزایش شکاف های درآمدی و اقتصادی میان مردم نواحی مرزی شده و به دلیل برنامه ریزی نشده بودن این گونه از اقتصاد، نابرابری میان مردم را از میان نبرده بلکه آن را افزایش داده است. در واقع این گونه به نظر می رسد که متغیرهای گوناگونی بر قاچاق کالا اثرگذارند که از جمله آنها فقر و بیکاری می باشد. به عبارتی ارتباطی معنادار میان این سه عامل وجود داشته و رفع فقر یا فقر زدایی در نواحی مرزی و حاشیه ای کشور می تواند راهکاری مناسب برای مبارزه با قاچاق کالا باشد. به همین دلیل نیاز به بازنگری در برنامه های مختلف اقتصادی و فضایی در سطح کشور و از جمله برنامه ریزی های منطقه ای و ناحیه ای می باشد. تا بتوان نابرابری میان مردم را کم نموده و سطح توسعه را در استانهای توسعه نیافته و کتر توسعه یافته بالا برد.

کلید واژگان :

قاچاق، بیکاری، آمایش سرزمین، فقر، برنامه ریزی کالبدی - فضایی



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک