چکیده :

درباره نسبت فقه و اجتماع و مدیریت جامعه، دیدگاه‏های مختلفی وجود دارد؛ برخی میان این دو هیچ نسبتی نمی‏بینند، گروهی قائل به نسبت حداقلی بین فقه و اجتماع و مدیریت جامعه بوده و گروهی فقه را شرط اساسی مدیریت جامعه و حکومت دینی قلمداد می‏کنند. گروه سوم، به سه دسته تقسیم می‏شوند. برخی معتقد به مدیریت جامعه با فقه موجود هستند. دسته‏ای دیگر فقه پویا را نرم‏افزار مدیریت جامعه می‏پندارد. گروه سوم اما، بر این باورند که نرم‏افزار مدیریت جامعه فقه حکومتی می‏باشد. مقاله حاضر تلاش می‏کند در گام اول با نقد دیدگاه‏های سلبی و حداقلی به اثبات دیدگاه حداکثری بپردازد. در گام دوم با نفی اطلاق و انحصارگرایی هر کدام از سه نظریه معتقدین به توان مدیریتی فقه، با تحلیلی جامعه‏شناختی و از طریق تبیین فرآیند تکاملی انقلاب اسلامی و نیز تبیین سیر تکاملی فقه شیعی به موازات انقلاب اسلامی، این نظریه به اثبات می‏رسد که هر کدام از نظریات سه‏گانه متناسب با مقاطع مشخصی از فرآیند تکاملی انقلاب اسلامی بوده و در طول یکدیگر قرار دارند. فقه فردی (سنتی) متناسب با مرحله ایجاد انقلاب اسلامی، و فقه پویا (به معنای مثبت آن) نیز متناسب با مرحله ایجاد نظام و دولت اسلامی بوده است. اکنون و در مرحله ایجاد کشور و تمدن اسلامی امّا، نیازمند فقه حکومتی هستیم.

کلید واژگان :

فقه فردی، فقه پویا، فقه حکومتی، کارآمدی فقه، مدیریت جامعه، مدیریت فقهی، فرآیند تکاملی انقلاب اسلامی.



ارزش ریالی : 300000 ریال
دریافت مقاله
با پرداخت الکترونیک