طنز گونهای ادبی است که با دیگر گونههای شوخ طبعی از جمله هجو، هزل و مطایبه پیوندهای مشترک و ناگسستنی دارد. به همین دلیل طنزپژوهانی که در تعاریف خود سعی داشتهاند بین طنز و واژگان پیرامون آن تفکیک و مرزبندی دقیق قائل شوند، معمولاً دچار اغتشاش و سر در گمی شدهاند؛ بویژه اینکه میان طنز در معنی سنّتی آن با طنز مدرن تا حدودی تفاوت است. زبان طنزآميز برخي از متون عرفاني، منعکس کننده اوضاع اجتماعي و فرهنگي حاکم بر روزگار آفرينش خود هستند، ابزاري ادبي براي عصيان در برابر جامعه و تبليغ باورهاي درست از طريق نقد باورهاي نادرست است. سلطان الاولیا و الاقطاب تاج المعشوقین، شمسالدین والحق، محمدبن علی بن ملک تبریزی (ت582 ه.ق) است که از دریچههای مختلف میتوان به اثر او نگریست، از جمله طنز را در اثر وی بررسی کرد. شمس تبریزی مفهوم را با لحنهای متفاوت و بالاخص الحان طنزآمیز و مفرّح به مخاطب منتقل میکند. در این پژوهش پس از گفتاری کوتاه دربارة چیستی طنز، سعی شده است که با توجه به طنز موجود در ادبیات کلاسیک، این مقوله را در مقالات شمس بررسی کنیم و به چند هدف برجسته وی نظیر طنز در نکوهش صوفیان ریایی، تعریض به عارفان، جنبة تعلیمی هزل، روحیة شاد شمس، بیرنگی در مرحله کمال، و طنز در نبرد با مفاسد اجتماعی اشاره کنیم.
کلید واژگان :مقالات شمس تبریزی، طنز، اعتراض، اصلاح، ادبيات عرفاني
ارزش ریالی : 200000 ریال
با پرداخت الکترونیک